اعتماد بیش از حد بهم داره.همه تعجب میکنن.این خودش کار منو سنگین میکنه.امیدوارم لایق اینهمه اعتماد باشم و خاطره ی خوبی بمونه.
استرس وحشتناکی دارم
انگاری شب عید
امسال خیلی زود عید شد برای من
انگاری هر چی میرم نمیرسم
دست تنهایی سخته.موندم اگه توام نبودی چیکار میکردم؟!!!هرچند میدونم روزی تو بوده :)
نمیتونم دلیلشو بگم بهت.احتمال قانع شدنت ۵۰ درصده ولی بدون پشت اون تغییر یهویی و ناگهانی من قطعا یه چیز محکمی بوده و هست.
امیدوارم بتونم جبران کنم، بتونیم دوباره شروع کنیم.
حالم چند روزیه با اومدنت خیلی خوب شده خدا کنه چند روزی غم با ما کار نداشته باشه هر چند غم ما تو دلمونه
هیچوقت با آدمایی که هم مسیر شما نیستن همراه نشید
هرکس تو زندگیش یه اشتباهاتی داره.منم از این قاعده مستثنا نیستم و نبودم.کج خیالی کردم و فک میکردم میتونم مث فیلمها باشم و یه چیزایی رو تحمل کنم یا حداقل روشون تاثیر بذارم.ولی بعد از گذشت چندسال فهمیدم که سخت در اشتباه بودم
در آستانه ۴۰ سالگی تبدیل شدم به موجودی که از همه چی دست کشیده و دیگه هیچی حالشو خوب نمیکنه.
گوی سبقت گرفتم دستم که به همه خوبی کنم ولی تهش همچنان لگد میخورم از زمین و زمان
احتمالا خیلیا خوشحال میشن وقتی این پست رو میخونن
عب نداره
دیگه اونم مهم نیست
آدميزاد كه نتواند عزيزش را بغل كند و ببوسد در خودش حبس میشود. يخ میکند، یخ میزند. میبینی؟ به همين سادگي شايد از ناكجايی فاصله از راه برسد. شايد به همين سادگي مرگ ميان مردم دست به دست شود. قحطی خنده بيايد. قحطی بوسه. قحطی آغوش. قحطی ديدار. قحطی نگاه. قحطی شادی. نذر میكنم، نذر كن كه اگر از اين كوره راه بلا گذشتيم، مهرباني را از هيچ عزيزی دريغ نكنيم. نذر كن. نذر میكنم كه به شادي بگذرانيم.
هر چقد دوست خوب و خانواده ی مهربون و جاست فرند و بست فرند و از این چیزها داشته باشی، بازم تهش یه حرفایی هست که فقط برای خودت میمونه
برای خلوت خودت
پ.ن: شباهت عجیبی هست بین بعضی آدمای دور و برم و تو
نمیدونم چرا باید همیشه در خاطرم بمونی !!!
درباره این سایت