آدميزاد كه نتواند عزيزش را بغل كند و ببوسد در خودش حبس میشود. يخ میکند، یخ میزند. میبینی؟ به همين سادگي شايد از ناكجايی فاصله از راه برسد. شايد به همين سادگي مرگ ميان مردم دست به دست شود. قحطی خنده بيايد. قحطی بوسه. قحطی آغوش. قحطی ديدار. قحطی نگاه. قحطی شادی. نذر میكنم، نذر كن كه اگر از اين كوره راه بلا گذشتيم، مهرباني را از هيچ عزيزی دريغ نكنيم. نذر كن. نذر میكنم كه به شادي بگذرانيم.
قحطی ,نذر ,كه ,شايد ,سادگي ,راه ,همين سادگي ,به همين ,نذر كن ,كوره راه ,اين كوره
درباره این سایت